«تقدیم به ستاره ای که شبهای کویر را به روشنایی خویش مهمان کرد»
از انگارهء هر جایی ماه در آیینهء آب
یا در کرورت مرداب
تا مرگ ستاره در سوسوی اقساطی نوری بی تاب
در تابوت سربی مهتاب
تا دمی آنسوتر،...
تا ابد
فاصله من تا توست
از سراب گذر هزار چهرهء ابرکی بی باران
تا کویری از ابتدا بی پایان
مرهم رنجش بی حاصل دل
بی تحمل رنجانیدن، عادت توست
از شتاب وفای رهگذر
تا افسوس زودگذر شوقی به رنگ شادی کودکانه
از ناگزیر آمدن من
تا اختیار رفتن توست
از مردن مرگ در تفنن تنهایی یک رنگ
تا تراشیدن تندیس دل از تقابل سنگ
از فریاد تنگ دستان اسیر در قصر با شکوه زمان
تا سکوت ناتوان قاصدان قصد بر نشیمنگاه زبان
سخت بی تعلق
سخت سر بر تک
بی سئوال می ماند
در هاله ای از ابهام
پاسخ این طفلک... دل
... این طفلک... دل
یا حق. کویر